غلبه بر اهمالکاری ناشی از خودکم بینی

 

ما اغلب بدین جهت مرتکب اهمالکاری می شویم که تصور می کنیم توانایی انجام آن کار را نداریم و در برابر وظیفه ای که برعهده گرفته ایم، ضعیف و زبون هستیم یا توانایی انجام آن را داریم اما نه در حد انتظار و مطلوب. به عنوان فردی که به ضعف و ناتوانی خود اقرار دارد، اعتماد به نفس خود را از کف می دهیم، زیرا این طرز تفکر که توانایی انجام کاری را نداریم، ما را در موضع ضعف قرار می دهد. جوهر و استعداد ذاتی خود را از یاد می بریم و تحت تأثیر اندیشه ی خودکم بینی که در نهاد ما ریشه دوانیده، قرار می گیریم.

   در افراد ضعیف، خصوصیات روانی و رفتاری زیر مشاهده می شود:

1- آن ها خود را افرادی ناتوان و فاقد استعداد می شمارند.
2- افرادی که قادر به انجام کار در حد مطلوب نیستند.
3- افرادی که در اغلب کارهای مهم، با شکست مواجه می شوند. 
4- افرادی که به آینده خوش بین نیستند و نمی توانند به پیشرفت و ترقی خود در زندگی امیدوار باشند.
5- افرادی که تحت تأثیر اندیشه های یاد شده، زندگی خود را باخته اند.
این اندیشه ها شخص را از همه چیز بازمی دارد و مانع تحول در زندگی فرد می شود. در نتیجه دچار نگرانی، افسردگی، ناامیدی و ناتوانی می شوند. در مورد اهمالکاری، احساس ناامیدی ما را به بی ارزشی سوق می دهد. ما هر چند بخواهیم برای اهمالکاری خود دلیل و برهان ارائه دهیم، دست کم پیش خود قبول خواهیم داشت که دلایلمان قانع کننده نیست، بلکه برای فرار از مسئولیت، آن ها را عنوان می کنیم.
   ما خود را اهمالکار می دانیم و توجه داریم که در انجام وظیفه مان کوتاهی می کنیم، یعنی توان خود را به کار نمی گیریم. این وضع در ابتدای امر برای فرد اهمالکار قدری شرم انگیز است. شرمساری از آن جهت که شخص می داند که از عهده ی کار برمی آید، ولی بر اثر تنبلی انجام آن را به فردا و فرداهای دیگر محول می سازد. اما این حالت با گذشت زمان عادی می شود، یعنی زشتی آن از بین می رود. ما هر چند برای اهمالکاریمان دلیل بیاوریم و بخواهیم عمل مان را موجه جلوه دهیم، با این همه در نهاد خود اقرار خواهیم داشت که دلایل ما تنها برای فرار از بار مسئولیت است. 
   ما خود را محکوم به اهمالکاری می دانیم و از چنگال آن نمی توانیم فرار کنیم و این فکر همواره بر ما مستولی است که خود را قادر به انجام آن نمی دانیم و این به منزله ی نفی ارزش وجودی ماست. از آن زمان به بعد به مسامحه کاری عادت کرده، زشتی آن را احساس نمی کنیم و این حالت، آثاری در پی دارد که به تدریج و با مرور زمان، وضع ما را بدتر و وخیم تر می سازد.  
   نحوه ی درک ما از خود در زندگی مان تأثیر می گذارد. اگر به ارزش های خود معتقد هستیم یا به عکس آن ها را نفی می کنیم، در هر دو صورت، طرز تفکر ما بر روند زندگی مان نقش دارد. اگر ارزش های وجودی خود را نادیده بگیریم و با نگرشی غیرمنطقی، شایستگی خود را زیر سؤال ببریم، بی شک در معرض نگرانی و بیهودگی خواهیم بود. در زندگی، همه ی امور نسبی هستند. دید شما هم باید از این قانون طبیعی پیروی کند. مثلاً زیبایی، به سفیدی چهره و طلایی بودن مو وابسته نیست. فرض کنید می خواهید روی چهره ی خود از نظر زیبایی کار کنید و با معیارهایی که آن ها را قبول دارید عمل کنید. مثلاً در مورد زیبایی بینی، ممکن است در نظر ما بینی قلمی ملاک زیبایی شمرده شود، ولی دیگری آن را نپسندد و بینی پهن در جایی نشانه ی زیبایی باشد، چنان که در آفریقا این مثال تحقق می یابد.
   هر فردی در جامعه در برابر نقطه ضعف هایی که دارد، واجد یک سری توانایی هایی هم هست. به علاوه، قضاوت ما درباره ی افراد از بینش های فردی ما سرچشمه می گیرد. ترس از آن که فرد در مقابله با مسأله و مشکل، حیثیت و اعتبار خود را از دست بدهد، اندیشه ای باطل است و اتفاقاً همین ترس موجب اهمالکاری می شود که به طور جدی باید با آن مبارزه کرد. شکست، موجب بی آبرویی و بی اعتباری نیست. در هیچ وضعیتی خود را ناتوان تصور نکنیم و دست کم نگیریم. زیرا اگر چنین روحیه ای پیدا کنیم، نتیجه ی آن جز نگرانی و اضطراب نخواهد بود. ما دارای توانایی های ذاتی هم هستیم. می توانیم کار خود را به موقع با اندیشه ی منطقی شروع کنیم و به پایان برسانیم. این اشتباه بزرگی است که با کمترین شکست در زندگی، خود را ببازیم.
   در چنین حالی، اگر بتوانیم بدون واهمه و هیجان رفتار خود را مورد بررسی قرار دهیم، قطعاً به این نتیجه خواهیم رسید که برای انجام آن کار مشخص، همه ی توان خود را به کار نگرفته ایم. بنابراین، ما فردی ناتوان نیستیم بلکه فقط اهمالکار هستیم و باید با این رفتار مبارزه کنیم. در آن صورت، شخصیت واقعی و با ارزش خود را بازخواهیم یافت. برای غلبه بر مسامحه کاری باید تصمیم بگیریم. رفتاری پیش بگیریم که به تثبیت موقعیت اجتماعی و ارزش انسانی ما کمک کند. 
   معمولاً حدّ توقع در هر فردی بالاتر از حدّ توانایی است. اگر پندار ما در مورد خویشتن در حد بسیار بالاست و خود را از هر جهت از دیگران بالاتر می دانیم، رفتار ما تحت تأثیر این تصور (بزرگ پنداری) قرار خواهد گرفت و همیشه در معرض نگرانی خواهیم بود که مبادا به این پندار ما خللی وارد شود. در هر حال، چه خود را وجودی شایسته و بالاتر از دیگران و چه کمتر از آن چه هستیم تصور کنیم، در هر دو صورت، نگرانی به سراغ ما خواهد آمد.
   راه حل منطقی آن است که در درک از خویشتن، راه تعادل پیش بگیریم. نه زیاد به خود باور داشته باشیم و نه خود را دست کم بگیریم. باید رفتارمان را به طور منطقی ارزیابی کنیم، استعدادهای ذاتیمان را از یاد نبریم، عاقلانه و مثبت عمل کنیم و از منفی بافی بپرهیزیم. همچنین به ارزش ها اجتماعی اهمیت بدهیم، بین نظرهای خود و نظرهای دیگران در باورها تفاوت قائل شویم و به روش منطقی قضاوت کنیم و در زندگیمان روشی را انتخاب کنیم که به نفع و صلاح ما و جامعه باشد. در این صورت به تعادل راه پیدا خواهیم کرد و در قضاوت خود کمتر دچار اشتباه خواهیم شد. در این صورت به بیشتر از آن چه در انتظارش بوده ایم، دست خواهیم یافت.


برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با خدمات مشاوره روانشناسی تلفنی و همچنین درمان اضطراب،افسردگی، وسواس و... در غرب تهران به شماره های درج شده در صفحه نخست سابت دنیا رضایی مراجعه نمایید.

با تشکر
مرکز مشاوره و روانشناسی مهرآسا بهترین مرکز مشاوره روانشناسی (مشاوره تلفنی روانشناسی 


دیگر مقالات مرتبط روانشناسی


:: درمان وسواس فکری و عملی(با افکار وسواسی چه کنم؟)
:: درمان افسردگی (آیا افسرده هستم؟)
:: درمان وسواس فکری(هر فکری که به ذهنتان خطور می کند، باور نکنید.)
:: مشاوره تلفنی ازدواج(آدم‌هاي خوبي که نبايد با آنها ازدواج کنيد!)
:: درمان اضطراب(چطور از شر اضطرابم خلاص شم)
:: مشاوره تحصیلی تلفنی(چند نکته کلی مطالعه ی بهتر مطالب درسی)
:: مشاوره خانواده(راز عشق های ماندگار)
:: درمان اضطراب و استرس( کاهش نگرانی با پذیرش بلاتکلیفی های زندگی)
:: مشاوره خانواده تلفنی(علل نابسامانیهای زناشویی)
:: درمان ترس و استرس(غذا دادن به ببر)





Share تاريخ: 1398/07/09 مشاهده : 609

, , , , , , , , , , , ,



گذاشتن نظر