در کدام تله ی زندگی گرفتار شده اید؟قسمت دوم

 

پرسشنامه زیر به شما کمک می کند تا تله های زندگی خود را بشناسید. مشخص کنید هر کدام از این سؤال ها در دوران کودکی و در زندگی فعلی شما چقدر صدق می کند. منظور از دوران کودکی حال و هوای ذهنی شما تا سن دوازده سالگی است و برای پاسخ در زمان حال شش ماه گذشته را در نظر بگیرید. سپس به پاسخ خود از 1 تا 6 نمره دهید.
1- کاملاً غلط
2- تقریباً غلط
3- بیشتر درست است تا غلط
4- اندکی درست 
5- تقریباً درست
6- کاملاً درست

حال می توانید نمره های خود را به برگه ی نمره گذاری انتقال دهید.


بالاترین نمره ی شما در هر تله ی زندگی چیست؟ بالاترین نمره (1، 2، 3، 4، 5، 6) را در ستون آخر بنویسید. اگر بالاترین نمره ی شما 4، 5 یا 6 باشد، در کنار آن ستون علامت √ بگذارید. به احتمال زیاد یکی از تله های زندگی شما همین است. اگر بالاترین نمره ی شما 1، 2 یا 3 باشد، احتمالاً این تله ی زندگی سر راه شما قرار نگرفته است.

تفسیر نمره ها

بالاترین نمره ی شما نشانگر این است که این تله ی زندگی بیشترین تأثیر را در زندگی فعلی شما داشته است و احتمالاً بر زندگی آینده ی شما نیز تأثیر خواهد داشت. در اینجا به طور اجمالی، یازده تله ی زندگی را معرفی می کنیم. اگر در حال حاضر مطمئن نیستید که واقعاً در کدام تله ی زندگی گیر کرده اید، نگران نباشید. با حضور در جلسات مشاوره یا شرکت در کارگاه تله های زندگی، با استفاده از پرسشنامه های دقیق تر می توانید اطلاعات دقیق تری کسب کنید.

   اگر شرایط دوران کودکی به گونه ای باشد که نتوانید احساس امنیت کنید در دام دو تله ی زندگی می افتید: رهاشدگی و بی اعتمادی/ بدرفتاری.

رهاشدگی:

اگر در این تله ی زندگی گرفتار شده اید هر لحظه احساس می کنید افرادی را که دوست شان دارید شما را ترک می کنند و در نهایت به تنهایی و بی پناهی دچار می شوید. دائم احساس می کنید نزدیکان خود را به دلیل مرگ از دست می دهید یا تنها می مانید. ترس شما از تنهایی است. می ترسید که افراد مورد علاقه تان، فرد دیگری به شما ترجیح دهد. به دلیل همین باور به افراد نزدیک خود به گونه ای افراطی وابسته می شوید. طنز تلخ این تله ی زندگی این است که چون می ترسید شما را ترک کنند با رفتارهای حاکی از وابستگی، کاری می کنید که از شما دوری کنند. اگر در دام این تله افتاده اید، ممکن است جدایی های معمولی و عادی زندگی نیز شما را آشفته و عصبانی کند.

بی اعتمادی / بدرفتاری:

تله بی اعتمادی/ بدرفتاری باعث می شود که انتظار داشته باشید که دیگران به شما صدمه بزنند یا به نحوی با شما رفتار بدی در پیش بگیرند. دائم در این هول و هراس به سر می برید که دیگران سر شما کلاه بگذارند، به شما دروغ بگویند، رو دست بخورید، تحقیر شوید یا به شما آسیب برسانند و از شما سوءاستفاده کنند. اگر در دام این تله افتاده باشید برای حمایت از خویشتن، پشت دیوار بی اعتمادی سنگر می گیرید. به دیگران اجازه نمی دهید با شما صمیمی شوند. نسبت به نیت دیگران مشکوک و بدگمان هستید و بدترین خیال ها را در ذهن خود می پرورید. انتظار دارید که دوستانتان به شما خیانت کنند و با شگردهای مختلف سعی می کنید با دیگران رابطه برقرار نکنید. رابطه شما با دیگران سطحی و تظاهرآمیز است. واقعا نمی توانید با دیگران صمیمی شوید و با آن ها راحت حرف بزنید. اگر دیگران با شما بدرفتاری کنند، دچار عصبانیت و کینه توزی می شوید و عطای روابط را به لقای آن ها می بخشید.

   اگر توانایی شما برای انجام کار مستقلانه، آسیب دیده باشد در دام دو تله زندگی می افتید: وابستگی و آسیب پذیری

وابستگی:

اگر گرفتار تله زندگی وابستگی شده اید، احساس می کنید نمی توانید بدون کمک دیگران از پس کارهای روزمره برآیید. برای انجام کارهایتان دست نیاز به سوی دیگران دراز می کنید و نیاز دارید همیشه از شما حمایت کنند. اگر در دوران کودکی سعی کرده اید که مستقل عمل کنید اطرافیان به خودمختاری و استقلال شما آسیب زده اند. در دوران بزرگسالی دائم به دنبال افراد توانمندی می گردید که به آن ها وابسته شوید. به این افراد اجازه می دهید که به جای شما تصمیم بگیرند و بر زندگی شما حکوکت کنند. در محل کار از انجام کارها شانه خالی می کنید. این تله موجب پسرفت در زندگی شما می شود.

آسیب پذیری:

اگر این تله بر زندگی شما حاکم شود، دائم نگران بروز فاجعه یا مصیبت (مثل حوادث طبیعی، جنایی، پزشکی یا مالی) هستید. امنیت ندارید. در دوران کودکی مدام به شما گوشزد کرده اند که دنیای خطرناکی داریم و احتمالاً والدینتان بیش از حد از شما حمایت کرده اند و نگران سلامتی و امنیت شما بوده اند. نگرانی و ترس های شما به قدری زیاد و غیرواقع بینانه هستند که حاکم بی چون و چرای زندگی شما می شوند. توان و نیروی شما صرف اطمینان طلبی و امنیت خواهی می شود. حوزه های نگرانی شما متفاوت هستند. به عنوان مثال، گاهی اوقات سخت نگران بیماری می شوید (ابتلا به سرطان، حمله اضطرابی یا دیوانه شدن). گاهی نگران مسائل مالی می شوید (ورشکستگی، فقر، فلاکت). گاهی نیز ممکن است نگرانی شما به سایر حوزه های آسیب پذیری (مثل ترس از پرواز، زلزله یا دزدیده شدن کیف پول) متمرکز شود.

   اگر نتوانسته باشید با افراد مهم زندگی خود رابطه ای صمیمی و عاطفی برقرار کنید، در دام دو تله زندگی می افتید: محرومیت هیجانی و طرد اجتماعی 

محرومیت هیجانی:

اگر در دام تله زندگی محرومیت هیجانی افتاده باشید، سخت باور دارید که نیاز شما به دوست داشته شدن هیچ گاه از سوی دیگران برآورده نخواهد شد. احساس می کنید هیچ کس به شما اهمیت نمی دهد یا واقعا احساس های شما را درک نمی کند. خودتان را لایق رابطه با افراد بی عاطفه، انعطاف ناپذیر و خشن می دانید یا اینکه خودتان این گونه هستید. همین امر به نارضایتی از روابط دامن می زند. با چنین الگوی ارتباطی جای تعجب است اگر راضی باشید. احساس می کنید گول خورده اید و دائم بین دو احساس عصبانیت از یک سو و تنهایی از سوی دیگر، سرگردان هستید. نکته جالب این که از دست دیگران عصبانی هستید و همین عصبانیت باعث کناره گیری دیگران از شما می شود و به محرومیت هیجانی بیشتر شما دامن می زند. 

طرد اجتماعی:

این تله زندگی خودش را در ارتباط با دوستان و گروه ها نشان می دهد. این تله زندگی شما را مجبور می کند احساس کنید با بقیه فرق دارید، متفاوتید و شما را به دام انزواگزینی می کشاند. اگر همبازی ها و همسالان شما در زندگی، شما را نادیده گرفته باشند و حس تعلق خاطر به گروه و دوستان در شما رشد نکرده باشد، گرفتار این تله زندگی می شوید. شاید به دلیل صفات و ویژگی هایی که داشته اید، احساس کرده اید که با دیگران فرق دارید. در دوران بزرگسالی نیز با اجتناب از روابط و معاشرت گریزی به ادامه ی این تله ی زندگی دامن زده اید. 
   احساس کرده اید که به خاطر ویژگی ها و صفاتتان در گروه دوستان جایی نداشته اید و دست رد به سینه شما می زده اند. بنابراین خودتان را از نظر اجتماعی، ناخوشایند دانسته اید. در دوران بزرگسالی نیز احتمالاً احساس کردید که فردی زشت، بدون جذابیت، بی قدر و منزلت و ضعیف هستید. با این کار به بازآفرینی شرایط دوران کودکی خودپرداخته اید.
   در موقعیت های اجتماعی، احساس حقارت می کنید. البته این تله زندگی همیشه به این واضحی و آشکاری نیست. بسیاری از افرادی که در دام این تله زندگی افتاده اند در روابط صمیمی راحت برخورد می کنند و مهارت های اجتماعی خوبی دارند. ممکن است این تله زندگی تمام روابط آن ها را درگیر نکرده باشد. گاهی اوقات برخی از افرادی که روابط خوبی دارند تعجب می کنیم وقتی که پی می بریم در محیط کار، کلاس درس یا مهمانی چقدر مضطرب و کناره گیر هستند. یکی از ویژگی های این افراد، بی قراری است. ویژگی دیگر این افراد این است که به دنبال ارضای حس تعلق خاطر هستند.

   اگر در دوران کودکی، حس ارزشمندی شما آسیب دیده باشد، در دام دو تله زندگی گرفتار می شوید: نقص/ شرم و شکست.

نقص/ شرم:

اگر دچار تله زندگی نقص/ شرم شده باشید، احساس می کنید عیب های زیادی دارید و از ارزش چندانی برخوردار نیستید. باور راسخ دارید که برای اطرافیان آدم ارزشمند و دوست داشتنی نیستید. فکر می کنید که هر آن ممکن است عیب های شما برملا شود. ممکن است در دوران کودکی احساس کرده اید که به دلیل عیب و ایرادهایتان مورد احترام خانواده قرار نمی گیرید و از شما عیب جویی می کرده اند. خودتان را مقصر می دانید و احساس می کنید ارزش آن را ندارید که دیگران شما را دوست داشته باشند. در دوران بزرگسالی نیز از عشق ورزی و قبول محبت دیگران می ترسید. باورتان نمی شود که دیگران به دلیل ارزشمندی تان بخواهند با شما رابطه ای صمیمی برقرار کنند. بنابراین انتظار دارید که دیگران دست رد به سینه شما بزنند، شما را تحویل نگیرند و طردتان کنند.

شکست:

اگر تله زندگی شکست در شما نفوذ پیدا کرده باشد، اعتقاد دارید که در دست یابی به موفقیت های شغلی، ورزشی و تحصیلی شکست خورده اید. معتقدید که در مقایسه با همسالانتان شکست خورده اید. دردوران کودکی برای دستیابی به موفقیت، با تحقیر دیگران رو به رو شده اید و حس حقارت در شما ماندگار شده است. ممکن است مثل بقیه در یادگیری و مهارت آموزی توانایی نداشته اید و دیگران در مقایسه با شما در زمینه ی کسب نمره و پیشرفت، موفق تر بوده اند. شما را به عنوان کودکی «احمق»، «بی استعداد» و یا «تنبل» شناخته اند. در دوران بزرگسالی نیز با بزرگ انگاری شکست های خود عملاً به تداوم این تله زندگی دامن می زنید و به این ترتیب همیشه احساس می کنید محکوم به شکست هستید.

   اگر در دوران کودکی توانایی ابراز نیازها و خواسته های خود را نداشته اید، در دام دو تله زندگی می افتید: اطاعت و معیارهای سخت گیرانه.

اطاعت:

شما با تله زندگی اطاعت، نیازهای خودتان را فدای نیازهای دیگران می کنید. به دیگران اجازه می دهید سوار سر شما بشوند. به این دلیل نیازهای خود را ابراز نمی کنید چون نمی خواهید دچار احساس گناه شوید یا اینکه فکر می کنید اگر نیازهای شما در اولویت قرار بگیرد به دیگران صدمه می زنید و یا اینکه می ترسید اگر در مقابل خواسته های دیگران نافرمانی کنید، تنبیه یا طرد می شوید. به احتمال زیاد در دوران کودکی یکی از والدین، زندگی شما را کاملا ًتحت کنترل داشته اند. در دوران بزرگسالی نیز دائم با افراد سلطه گر، کنترل گر و خودخواه وارد رابطه می شوید و عنان اختیار خودتان را به این افراد می سپرید یا اینکه با افرادی به شدت نیازمند و آسیب پذیر رابطه برقرار می کنید که خوراکشان افرادی مثل شماست. شما جزء افرادی هستید که داوطلبانه یا از روی ترس، برآورده سازی نیازهای دیگران را اولویت زندگی خود قرار می دهند. 

معیارهای سخت گیرانه:

اگر گرفتار این تله زندگی شده اید، سرسختانه تلاش می کنید تا بتوانید به معیارهای بلندپروازانه ی خود دست پیدا کنید. اهمیت زیادی به موفقیت، زیبایی، پول، نظم و ترتیب، منزلت اجتماعی یا لذت می دهید و حاضرید برای به دست آوردن این ویژگی ها، سلامتی، روابط سالم و رضایت خاطر را فدا کنید. ممکن است همان اندازه که به خودتان سخت می گیرید به دیگران نیز سخت گیری کنید. در دوران کودکی از شما انتظار می رفته است که بهترین باشید و ذره ای عدول از معیارها، به نظر شما شکست و آبروریزی بوده است. هیچ چیز شما را راضی نمی کند. 

   اگر خانواده و اطرافیان شما در دوران کودکی شما نتوانسته اند برخی جاها که لازم بوده، شما را محدود کنند، احتمالا ًدچار تله زندگی استحقاق می شوید.

استحقاق:

این تله زندگی ناشی از افراط در ارضاء نیازهاست. به عبارتی فرد در زندگی اش هیچ گونه محدودیتی را تجربه نکرده است. آن هایی که در این تله گرفتار شده اند احساس می کنند افراد ویژه و منحصر به فردی هستند. آنها خودشان را «همه کار توان» و «همه چیزدان» می دانند و اصرار دارند که خیلی زود به خواسته هایشان دست یابند. آن ها پای بند به اصل احترام متقابل نیستند و در پی ارضای خواسته های خود هستند، بدون این که توجه کنند این خواسته ها برای دیگران چقدرگران و سنگین تمام می شود. افرادی بی صبر، ناشکیبا، بی انضباط و ناخویشتن دار هستند. 
   کسانی که در دام این تله ی زندگی افتاده اند و در دوران کودکی، لوس و نازپرورده بار آمده اند. دیگران آن ها را وادار به خویشتن داری و محدودیت پذیری نکرده اند و مثل سایر بچه ها مجبور به پذیرش قید و بندها نشده اند. در دوران بزرگسالی نیز هر وقت به خواسته های خود نمی رسند، سخت عصبانی می شوند.

   حال که به شناختی نسبی از تله های زندگی دست یافتید، در مقاله های بعدی به طرح این مساله می پردازیم که این تله ها چگونه شکل می گیرند.
 

برای کسب اطلاعات بیشتر در رابطه با خدمات مشاوره و روانشناسی در غرب تهران به  صفحهکارگاههای آموزشی  سابت  دنیا رضایی مراجعه نمایید.


با تشکر
مرکز مشاوره و روانشناسی مهرآسا بهترین مرکز مشاوره روانشناسی (مشاوره تلفنی روانشناسی 


دیگر مقالات مرتبط روانشناسی


:: درمان وسواس فکری و عملی(با افکار وسواسی چه کنم؟)
:: درمان افسردگی (آیا افسرده هستم؟)
:: درمان وسواس فکری(هر فکری که به ذهنتان خطور می کند، باور نکنید.)
:: مشاوره تلفنی ازدواج(آدم‌هاي خوبي که نبايد با آنها ازدواج کنيد!)
:: درمان اضطراب(چطور از شر اضطرابم خلاص شم)
:: مشاوره تحصیلی تلفنی(چند نکته کلی مطالعه ی بهتر مطالب درسی)
:: مشاوره خانواده(راز عشق های ماندگار)
:: درمان اضطراب و استرس( کاهش نگرانی با پذیرش بلاتکلیفی های زندگی)
:: مشاوره خانواده تلفنی(علل نابسامانیهای زناشویی)
:: درمان ترس و استرس(غذا دادن به ببر)



Share تاريخ: 1398/07/09 مشاهده : 1138

, , , , , , , , , , , ,



گذاشتن نظر